حسناحسنا، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 11 روز سن داره
ارشاارشا، تا این لحظه: 7 سال و 9 ماه و 18 روز سن داره

فندق کوچولوهای خونه ی ما

اولین لباس دخمری

بالاخره مامان تنبل اولین لباس رو برای پرنسس کوچولوش دوخت فندقکم با اینکه دلم میخواست تموم لباسهایی که میپوشی خودم برات بدوزم ولی اصلا نه وقتش رو دارم نه متاسفانه این روزها حوصلش رو ولی به بهونه جشنی که به مناسبت تولد امام حسن نیمه شعبان برگزار میشه پیراهنت رو کامل کردم.هر چند لباس داشتی که برای اون شب بپوشی ولی دلم میخواست اون مدلی رو که از اینترنت گرفته بودم وعاشقش شده بودم رو برات بدوزم که دوختم وتو توش عروسک خوردنی شده بودی.... اینم عروسک خوشگل من تو اولین لباسی که مامان براش دوخته اینم دومین لباس که همین امروز برات دوختم ...
23 مرداد 1392

بلاخره واکسن زده شد

حسنا عزیزم بلاخره 7 مرداد با هزار ترس ودلشوره بردمت و واکسن 18 ماهگیت رو زدیم. مامانی ببخشید خیلی درگیرم وکم وقت میکنم برات بنویسم گلم. ولی خدارو شکر کابوس واکسن 18 ماهگی تمام شد.خیلی ترسونده بودنم ولی اونقدرها هم وحشتناک نبود .ولی بمیرم خیلی پات درد میکرد. ایندفعه برای زدن واکسن بردیمت پپیش پسر دایی بابایی که تو یه مرکز بهداشت دیگس ولی همه میگفتن خیلی خوب واکسن میزنه .منم برای اینکه خیالم راحتر باشه بردم تا ایشون واکسنت رو بزنه. وقتی اولی رو زد که تو بازو بود مامان رو نگاه کردی وبغضت ترکید ولی آروم آروم اشک ریختی دلم ریش شد عزیز دلم،با ناله گفتی مامانییییییی منم گفتم بمیرم عزیزم. چون دلم نمیومد نزدیکت نیومدم بابایی دست ...
23 مرداد 1392
1